.
من نمیدانم
چرا نمیتوانم
از این خانه بروم
سالهاست مانده ام
شاید هم جا مانده ام
آز آدم ها
آز خودم
هر چه هست انگار
جای من دیگر
اینجا نیست
جای من خانه دل یار است
که الان او هم دیگر
اینجا نیست
گفتن صبر کن
پیر شدم
صبر هم دیگر
چاره کار من نیست
شاید روزی نوبت به من رسد
اما نوشدارو بعد مرگ هم
چاره کار من نیست.
علی دادخواه
تابستان98
.
خانه ,هم ,کار ,مانده ,نیستگفتن ,نیستشاید ,کار من ,دیگرچاره کار ,من نیستشاید ,نیستشاید روزی ,نوبت به
درباره این سایت